معنی از توابع استان تهران
حل جدول
بومهن
شهرری
شهرری، مصیری
از توابع تهران
ورامین، ری، فیروزکوه، دماوند، شهریار
تهران
مرکز استان تهران
مرکز استان تهران
تهران
روستایی از توابع ملارد استان تهران
بیدگنه
لغت نامه دهخدا
توابع. [ت َ ب ِ] (ع ص، اِ) ج ِ تابع. (از اقرب الموارد) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). جمع تابع وتبع، مفرد هم آمده است. (آنندراج). ج ِ تابعه. (ناظم الاطباء). || ملحقات و لواحق و متع-لقات وهر چیز که پیروی کند چیز دیگری را و نیز لفظی که پیروی لفظ دیگر نماید مانند «حَسَن بَسَن ». (ناظم الاطباء). || اسمهایی که اِعراب آنها بر سبیل تبعیت غیر باشد چون صفه، بدل، عطف بیان، عطف بحروف.
- توابع خطابت، آنچه توابع خطابت بود که آنرا تحسینات و تزیینات خوانند. رجوع به اساس الاقتباس صص 574-585 شود.
واژه پیشنهادی
بلندترین قله استان تهران خلنو با ارتفاع ۴۳۸۳ متر است
فرهنگ عمید
پیرو، پیرویکننده،
(اسم) (ادبی) در دستور زبان فارسی، کلمات مهمل و بیمعنی که دنبال بعضی از کلمات گفته و نوشته میشود، مانند «پَخت» در رختوپَخت، و «پاخت» در ساختوپاخت،
فارسی به عربی
ضواحی
گویش مازندرانی
از تقسیمات قدیم تنکابن – شامل دو هزار و سه هزار تا سادات...
فرهنگ معین
جمع تابع.، چاکران، پس روان. [خوانش: (تَ بِ) [ع.] (ص. اِ.)]
مترادف و متضاد زبان فارسی
متعلقات، وابستهها، حومهها، اطراف، پیروان، چاکران، پیآمدها، نتایج، تابعها
فرهنگ فارسی هوشیار
جمع تابه
معادل ابجد
1655